vasael.ir

کد خبر: ۱۲۷۰۹
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۹ - 12 February 2019
آیت الله کعبی / ۱۱۳

فقه جهاد | پاسخ به شبهه‌ای پیرامون آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»

وسائل ـ آیت الله کعبی با بیان اینکه آيه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» درباره ايمان است، گفت: این آیه درباره احکام و شريعت، نیست؛ آيه نمی فرمايد «لا اکراه فی الفقه» يا «لا اکراه فی التشريع» يا «لا اکراه فی القانون» چراکه التزام و اجبار به قانون در همه مکتب های حقوقی وجود دارد. يعنی در همه جای دنيا قوانين و مقررات الزامی است و اگر انجام نشود، دولت می تواند مجازات کند و جبران خسارت بگذارد.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس خارج فقه جهاد | پاسخ به شبهه‌ای پیرامون آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»حوزه علمیه قم  23 مهر ماه سال 1397 در صد و سیزدهمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، در مورد تولي و تبري نسبت به کفار گفت: در اينکه مي گوييم علت قتال، فتنه و ساير موارد است، دلیل نمی شود که با کفار محض نبايد تبري داشته باشيم. از کفر محض هم تبري داريم؛ اما قتال نداريم.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: تبري به معناي بغض و کينه قلبي و مرزبندي اعتقادي است. يعني ما متعلق به جامعه ديگري متفاوت با کفار هستيم. خصوصا در صدر اسلام که رابطه قوم و خويشي با مشرکين و کفار داشتند. آيات مي گويد اين رابطه فاميلي باعث نشود که آنها را دوست داشته باشيد.

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره یه اینکه تولي ممنوع و تبري واجب است، گفت: اما آيا تبري در حد وجوب قتل است؟ آيه مي فرمايد، خير «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ».

وی خاطرنشان کرد: مرحوم آقاي آصفي(ره) نيز مي فرمايد اين آيه، نسخ نشده است؛ چون اين آيه اصلا در مقام بيان جهاد قتالي نيست؛ بلکه در مقام بيان يک حکم ديگري است و آن رابطه مسلمان و کافر است. فلسفه قتال دعوت به توحيد است و اينکه مردم خدا را عبادت کنند.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: پاسخ ما اين است که اين فرمايش هم تمام نيست. چون آيه در مقام بيان تصنيف کفار هنگام قتال است: قسمي که قتالشان جايز است و قسمي که قتالشان جايز نيست.

 

خلاصه درس جلسه گذشته

آیت الله کعبی در جلسه گذشته در مورد جايگاه جمهوري اسلامي و دسته بندي دشمنان گفت: اگر بخواهيم در روابط امروز پياده کنيم چنين خواهد بود ما يک جمهوري اسلامي داريم که دار الاسلام و مرکز اسلام است. يک جبهه استکبار جهاني داريم به سرکردگي آمريکا و رژيم صهيونيستي و همپيمانان آنها. و يک جبهه سومي داريم به عنوان جبهه غيرمتعهدها و بي طرفها. از آيات استفاده مي شود که با اين جبهه غيرمتعهدها، روابط داشته باشيم.

وی افزود: اصل اولي در اينجا جنگ و جهاد قتالي نيست. اما نسبت به آمريکا و رژيم صهيونيستي، کشورهاي مخاصم اسلام و جمهوري اسلامي هستند و اين دشمني خود را بارها اظهار کردند.

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان داشت: در واقع همه عناويني که در قرآن کريم به عنوان علت جهاد ابتدايي است، در مورد آمريکا وجود دارد؛ طاغوت، ظالم، مفسد، محارب، ناقض عهد و پيمان، سردمدار جبهه استکبار يعني ائمه الکفر، فتنه گر و در راس فتنه براي تضعيف عقايد مومنين، صد عن سبيل الله و مانع رشد اسلام، اضلال و گمراهي که همه بر امريکا منطبق است. اين مرگ بر امريکا و اسرائيل منظور همين است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم اظهار داشت: در واقع آنها مخاصم ما هستند و در حال ستيزند و برنامه شان از بين بردن جمهوري اسلامي از همان آغاز بوده و هست. بنابراين دليل ندارد نسبت به اينان کوتاه بياييم.

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را می‌توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید:

بحث درباره علت القتال بود. از مرحوم آيت الله آصفي(ره) که از فقهاي مجاهد و زاهد و عابد و مخلص و يک فقيه روشن بين و موثري بود، ديدگاهي نقل شد.

در فصل دوم که درباره جهاد مشرکين بحث مي کردند، وجه جمعي را ميان دو صنف آيات ذکر کردند که ما نيز پاسخ داديم. وجه جمع بين آيات دفاعي و ابتدايي و هجومي. گفتيم نوبت به اصول فقهي نمي رسد که بخواهيم تقييد و تخصيص بزنيم.

آن فرمايش ايشان که مي فرمايد آيه اعتزال مي تواند وجه جمع بين دو صنف آيات باشد، سخن خوبي است. آيات اعتزال دلالت بر اين است که علت قتال، کفر محض نيست و از آن افرادي که حاضر به جنگ با مسلمانان نيستند، مسلمانان نيز با آنها سر جنگ ندارند. قرآن در آيه اعتزال مي فرمايد:

«فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً»[1].  همچنين آيه اي که مي فرمايد: «سَتَجِدُونَ آخَرينَ يُريدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَ يَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فيها فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَ يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَ يَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطاناً مُبيناً»[2].

اين دو آيه مي رساند که علت القتال، کفر محض نيست. بلکه آنچه باعث قتال مي شود، اعتدا، نقض عهد، فساد، فتنه گري، صد عن سبيل الله، استکبار، امامت کفر، حاکميت طاغوت  و امثال آن  بود. و نوع اين ويژگي ها در حکومت ها وجود دارد نه در بين مردم مستضعف کافر. اصلا جهاد براي رهايي اين مردم مستضعف کافر است.

به مراحل چهارگانه رسيديم که ايشان فرمود: جهاد تدريجا تشريع شده است؛ منع از قتال، اذن به قتال، الزام به قتال دفاعي و الزام به قتال عمومي. راه‌هايي که ايشان ذکر مي کند، مشابه آن چيزي بود که مرحوم علامه در الميزان مطرح مي کند و ما نيز بحث کرديم.

پاسخ ما اين است که آيات مربوط به مرحله چهارم يعني قتال عمومي، دال بر قتال به دليل کفر محض نيست؛ همچنانکه که اشاره کرديم.

 

بحثی پيرامون آيات سوره ممتحنه

آيت الله آصفي(ره) دسته اي از آيات را ذکر مي کند که اصلا ناظر به جهاد قتالي نيست و به نظر ما، اين آيات باز دليل مضاعفي است بر اين مطلب است که علت قتال کفر محض نيست. آياتي که به تبيين رابطه بين مسلمانان و کفار مي پردازد و در حوزه روابط مسلمان و غير مسلمان است. ايشان مي فرمايد: اصل اولي روابط مسالمت آميز است که ارتباطي به جهاد قتالي ندارد.

عنوان بحث ايشان اين است:‌«الايات التي تدل علي طبيعه علاقه بين المسلم و الکافر»[3] مانند آيات سوره ممتحنه: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».[4]

ما البته از ايشان قبول نمي کنيم که اين آيات مربوط به جهاد قتالي نباشد. بلکه اين آيات مانند آيه «فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً»[5]. است. چون در اد امه مي فرمايد: « إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ»[6]

يعني ما دو نوع کفار داريم: کفاري که با دين ما مقابله مي کنند و از خانه و کاشانه اخراج مي کنند و به کوچ وا مي دارند، و برعليه ما پشتيبان يکديگر مي شوند و ما بايد با آنها بجنگيم. آيه هشتم سوره ممتحنه مي فرمايد، اما آن دسته از کفاري که سر جنگ ديني با شما ندارند، و نه از خانه و کاشانه تان بيرون راندند، ايرادي ندارد که با آنها از سر نيکي در بياييد و عدالت ورزيد.

لذا اگر کسي  همسايه يهودي داشته باشد، حق همسايگي دارد. البته يهودي که به نحو جزيه يا معاهده، در ذمه اسلام باشد.  بنابراين حکم آيه، بسيار روشن است. يعني فلسفه قتال، کفر محض نيست. بلکه المقاتله في الدين و الاخراج من الديار است که انشاء الله بحث خواهيم کرد.

 

بحثي درباره آيه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»

آيه دومي که ايشان ذکر مي فرمايد: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»[7] پاسخ ما به مرحوم آصفي(ره) اين است که اين آيه اجنبي از بحث است. نه آيه مربوط به تشريع قتال است و نه مربوط به احکام آن و نه  به تنظيم روابط بين مسلمان و غير مسلمان. بحث ديگري است. بلکه آيه مي فرمايد:

ماهيت دين که ايمان به خدا و معاد و انبياء و کتابهاي آسماني است، اجبار بردار نيست. نمي توان کسي را به زور و اجبار متدين کرد. اين آيه مانند آيه اي که مي فرمايد: «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ»[8] ايمان بايد در دل جاي بگيرد.

با شمشير و زور مي توان کسي را مسلمان کرد. بگو تابع اسلام باشد، او هم بگويد چشم. اما اين ظاهرا مسلمان است در دلش کافر است. يعني منافق است. اما ايمان را نمي توان در دل جا انداخت. اين بيان يک حقيقت است.

البته از اين آيه بسياري سوء استفاده مي کنند تا از انجام واجبات شرعي فرار کنند. نمي خواهد با حجاب باشد يا مي خواهد مرتکب فسق و فجور شود. مي گويد انتخاب من است. حق انتخاب و آزادي دارم. به شما چه مربوط است؟ اگر بحث ديني کني، مي گويد «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» نمي خواهم محجبه شوم. اين يک مغالطه آشکار است.

آيه درباره ايمان است، نه درباره احکام و شريعت. آيه نمي فرمايد «لا اکراه في الفقه» يا «لا اکراه في التشريع» يا «لا اکراه في القانون» چراکه التزام و اجبار به قانون در همه مکتب هاي حقوقي وجود دارد. يعني در همه جاي دنيا قوانين و مقررات الزامي است و اگر انجام نشود، دولت مي تواند مجازات کند و جبران خسارت بگذارد.

بله از آيه مي توان استفاده کرد که نمي توان مردم را به زور متدين کرد. اما مي توان راه رشد و غي را نشان بدهيم و آنان را هدايت کنيم. لذا آيه بلافاصله مي فرمايد: « قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ».[9]

البته اگر انکار حجابش همگام با انکار مسلماني و رسالت پيامبر(ص) و قرآن باشد، شخص مرتد خواهد شد. بحث در مورد کسي است که مي گويد مسلمانم و خدا و پيامبر(ص) و معاد را معتقدم، اما نمي خواهم با حجاب باشم. چنين افرادي در جهان اسلام وجود دارند.

بي حجاب يا بد حجاب است، اما روزه مي گيرد و در مجالس امام حسين(ع) هم شرکت مي کند و گريه مي کند. بلکه در لبنان مي بينيد بي حجاب است، اما براي امام حسين(ع) قمه هم مي زند!  اينها قابل جمع نيست. يا مسلمان است، اما به ازدواج سفيد (در حقيقت سياه) يعني بدون عقد نکاح و در اثر نوع گرايي و تجدد قائل است؛ که باطل و مردود است.

 

بحثی در آيه سوره ممتحنه

آيه سوره ممتحنه، داراي دو وجه است: يک وجه اين است که قبل از تشريع جهاد ابتدايي است که آيه «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ»[10] قابل فرض است. 

اما بعد از تشريع جهاد ابتدايي و آيات عامه قتال، که مي گويند بايد با مطلق کفرا لکفر محضهم جنگيد، اگر اين آيات بعد از تشريع جهاد ابتدايي باشد، حکمش چيست و چگونه علاج کنيم؟ وجه جمع بين آيه «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ»[11] با آياتي عموم جهاد ابتدايي چگونه است؟

پاسخ داده اند که اين آيه سوره ممتحنه، منسوخ است. و اين نسخ را ابن عباس و اکثر مفسرين ذکر کرده اند. چون اين آيه همانطور که روايات دال بر آن است، ايام معاهده صلح و هدنه اي که بين رسول اکرم(ص) و مشرکين در حديبيه منقعد شد، نازل شده است. بنابراين با نسخ اين متعارض را حل مي کنند.

پاسخ ما چيست؟ مي گوييم اين نسخ، صحيح نيست و آيه منسوخ نيست؛ چون آيه دو وجه دارد. چون مي فرمايد: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ»[12] سپس در آيه بعد مي فرمايد: «يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ»[13]

يعني کفار بر دو دسته اند: قسمي که يقاتل فقاتلوهم. و قسمي که لا يتقاتل و لا يجوز لکم ان تقاتلوهم بل يجب عليکم «أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ». بنابراين آيه نمي تواند يک وجهش نسخ شده باشد و وجه ديگر نسخ نشده باشد. خصوصا آنکه اين دو آيه، در يک زمان نازل شده و دو حکم جدا بيان کرده است. يعني کفار را به محض کفرشان نکشيد، بلکه آنها را به دليل تجاوز و اخراج شما از ديارتان بکشيد. اين مطلب روشني است.

حداقل نسخ بايد بعدا نازل شود، نه اينکه همان زمان که مطلبي مي فرمايد همان زمان هم نسخ کند. در حديبيه وقت خروج براي جنگيدن است. آيه مي فرمايد: حالا که براي جنگ با مشرکين به قصد فتح مکه مي رويد، توجه کنيد که مشرکين بر دو قسم اندک قسمي که شما را مي کشند و قسمي که کاري به شما ندارند. دسته اول واجب القتل اند و دسته ديگر خير. نه اينکه آيه دوم آيه اول را نسخ کرده باشد.

اگر گفته شود آيه در مورد بر و نيکي کردن به کفار است، مي گوييم: نمي توان گفت که آيه مي گويد عده اي را بکشيد و باقيمانده را نيکي کنيد! يعني انسجام ندارد که بگوييم شمشير قتل بر سر اينها باشد، بر و نيکي هم باشد! بلکه به قصد فتح مکه و جنگ با مشرکين حرکت کردند، اما در محل حديبيه صلح شد. به قصد قدرت و با آهنگ نظامي رفتند. بازوان خود را نشان مي دادند که ما قوي هستيم و آمادگي داريم. لذا کفار هم وحشت داشتند با آنان رو به رو شوند. اکنون فرصت بيان جزييات تاريخي نيست.

بنابراين غير از اينکه اصل در آيات، ‌عدم نسخ است، بايد گفت: همه آيات قرآن در جاي خود غير از تقييد و تخصيص و امثال آن، پيام مستقلي دارد که بايد آن را دريافت. لذا مرحوم  آقاي خوئي(ره) معتقد است بسياري از آيات که ادعا مي شود نسخ شده اند، نسخ نشده است. بلکه نسخ درباره حکم موقت است که آن را بر مي دارد.

 

ارتباط تولی و تبری با قتال

آيات سوره ممتحنه ابتدا در مورد تولي و تبري صحبت مي کند تا جايي که به آيات مورد نظر مي رسد. اگر آيه دستور به بر و قسط مي فرمايد، تلازم دارد که بگويد با اينان نجنگيد: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ».[14]  

در ادامه مي فرمايد: «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[15] نه تنها مي گويد بر و نيکي نکنيد، که مي گويد دشمني ديني و  اخراج از ديار مجوز قتال است؛ آنها را بکشيد. آيه مي گويد نسبت به کساني که با شما کاري ندارند، نيکي کنيد و عدالت داشته باشيد، نه نسبت به کساني که قصد دين و جان شما را کرده اند.

تولي و تبري نسبت به کفار، يک حکم ثابت اسلامي است. يعني حتي نسبت به کفار محضي که با آنها سر جنگ نداريم و امر شده با نيکي توجه کنيم، تبري به معناي مرزبندي با کفار واجب است. اينکه مي گوييم علت قتال فتنه و ساير موارد است، پس با کفار محض نبايد تبري داشته باشيم.

از کفر محض هم تبري داريم؛ اما قتال نداريم. تبري به معناي بغض و کينه قلبي و مرزبندي اعتقادي است. يعني ما متعلق به جامعه ديگري متفاوت با کفار هستيم. خصوصا در صدر اسلام که رابطه قوم و خويشي با مشرکين و کفار داشتند. آيات مي گويد اين رابطه فاميلي باعث نشود که آنها را دوست داشته باشيد.

تولي ممنوع و تبري واجب است. اما آيا تبري در حد وجوب قتل است؟ آيه مي فرمايد، خير: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»[16]

مرحوم آقاي آصفي(ره) نيز مي فرمايد اين آيه، نسخ نشده است؛ چون اين آيه اصلا در مقام بيان جهاد قتالي نيست؛ بلکه در مقام بيان يک حکم ديگري است و آن رابطه مسلمان و کافر است. فلسفه قتال دعوت به توحيد است و اينکه مردم خدا را عبادت کنند.

پاسخ ما اين است که اين فرمايش هم تمام نيست. چون آيه در مقام بيان تصنيف کفار هنگام قتال است: قسمي که قتالشان جايز است و قسمي که قتال شان جايز نيست.

مطلب ديگري که هست اينکه صاحب «دراسات في ولايت الفقيه» بيان مي کند. ايشان از اين آيه هشتم سوره ممتحنه، مي گويد: «و ظاهرها الإطلاق بل المورد مشركو مكة، فراجع. و لا أظنّ أن يلتزم أحد بوجوب قتل ما يقرب من نصف سكّان الأرض أعني مليارات من البشر إذا فرض القدرة عليهم، مع أن استبقاءهم و النشاط الثقافي فيهم ربما يوجب تنبه كثير منهم تدريجا و انجذابهم يوما فيوما إلى الإسلام. و لعل المقصود من قبول الجزية ليس إلا مخالطة أهل الذمة للمسلمين فيتأثروا بالعلوم الإسلامية و أخلاقها و مقرراتها الصالحة العادلة، و لا اعتبار بدين ليس على أساس العلم و المعرفة، فتدبّر».[17]

يعني اين آيات اطلاق دارد و اطلاق آن در مورد مشرکين مکه است. چرا بگوييم اين آيه نسخ شده است؟ بلکه اين آيه يک حکم ثابت ابدي اسلام است که مي گويد شمشير جهاد بر عليه کساني که مانند مشرکين مکه هستند نه مطلق کفار، کشيده شده است.

والا به فرض که قدرت داشته باشيم و بتوانيم نيمي از مردم جهان را نابود کنيم و همه مسلمان شوند، اصلا با منطق اسلام جور در نمي آيد. گذشته از اينکه اگر بگذاريم زنده بمانند، اما حکومت هاي کفرشان از بين ببريم و کار فرهنگي گسترده انجام بدهيم، شايد مسلمان شوند.

علامه طباطبايي(ره) اين منطق را قبول ندارد. مي فرمايد: بالاخره جهاد يک نسل اول از کفار را مي کشد. نسل هاي بعدي که تحت حاکميت اسلام قرار مي گيرند، به تدريج در سايه جهاد ابتدايي مسلمان مي شوند و اسلام پيش مي رود و با آگاهي مي پذيرند.

ما پاسخ مي دهيم: کاري به وجوه و اعتبارات نداريم. اگر واقعا حکم شرعي باشد که عده اي کشته شوند، بلغ ما بلغ واجب القتلند و جاي بحث نيست. اگر حکم اين است که نبايد کشته شوند، نبايد بکشيم. نحن ابناء الدليل.

ادله اي که وجود دارد، کفار را به دو قسم تقسيم مي کند: کفاري که براي اسلام اذيت و آزار ندارند و دسته که اهل اذيت و آزارند. نسبت به کفار قسم دوم، شمشير جهاد برافراخته مي شود.

ان شاء الله جلسه بعد، روايات باب را ببررسي مي کنيم که آيا علت القتال کفر محض است يا قيود ديگر. روايت اول وسايل الشيعه باب جهاد العدو  را ببنيد که مي فرمايد: « الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي السَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّيْفِ وَ لَا يُقِيمُ النَّاسَ إِلَّا السَّيْفُ».[18]/910/241/ح

 

 

مقرر: هادی قطبی

 

منبع:

[1] . نساء/ 90.

[2] . نساء/ 91.

[3] . الجهاد، ص44 و 45.

[4] . (ممتحنه/ 8و9.

[5] . نساء/ 90.

[6] . ممتحنه/9.

[7] . بقره/ 256.

[8] . مومن/ 99.

[9] . بقره/ 256.

[10] . ممتحنه/8.

[11] . ممتحنه/8.

[12] . ممتحنه/ 8.

[13] . ممتحنه/ 9.

[14] . ممتحنه/ 8.

[15] . ممتحنه/9.

[16] . ممتحنه/ 8.

[17] . دراسات في ولاية الفقيه و فقه الدولة الإسلامية؛(للمنتظري) ج‌3، ص: 389.

[18] . وسائل‏الشيعه، ‌ج1، ص 9: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي السَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّيْفِ وَ لَا يُقِيمُ النَّاسَ إِلَّا السَّيْفُ وَ السُّيُوفُ مَقَالِيدُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ».

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۶:۵۵
طلوع افتاب
۰۶:۱۱:۳۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۱۳:۱۱